نصف بار. تقسیم شده به دو. (ناظم الاطباء). نیم تاه. نصف شده. تقسیم شده به دو بخش. (فرهنگ فارسی معین). - نیم ته کردن، تقسیم کردن. به دو نصف کردن. (ناظم الاطباء). - ، از کمر گرفته انداختن. (غیاث اللغات). از کمر گرفته دوتاه کردن کسی را. (آنندراج) : یکی نیم ته کرده قصاب وار بسی قوچ جنگی در آن کارزار. هاتفی (از آنندراج)
نصف بار. تقسیم شده به دو. (ناظم الاطباء). نیم تاه. نصف شده. تقسیم شده به دو بخش. (فرهنگ فارسی معین). - نیم ته کردن، تقسیم کردن. به دو نصف کردن. (ناظم الاطباء). - ، از کمر گرفته انداختن. (غیاث اللغات). از کمر گرفته دوتاه کردن کسی را. (آنندراج) : یکی نیم ته کرده قصاب وار بسی قوچ جنگی در آن کارزار. هاتفی (از آنندراج)
بذل و بخشش. بخشنده و دست و دلباز بودن. به اطرافیان و زیردستان مدد رساندن و با بذل و بخشش معاش ایشان را تأمین کردن. نان رسانی: کرامت جوانمردی و نان دهی است مقالات بیهوده فرماندهی است. سعدی
بذل و بخشش. بخشنده و دست و دلباز بودن. به اطرافیان و زیردستان مدد رساندن و با بذل و بخشش معاش ایشان را تأمین کردن. نان رسانی: کرامت جوانمردی و نان دهی است مقالات بیهوده فرماندهی است. سعدی
نان بی نانخورش. (ناظم الاطباء). نان خالی. نان پتی: کوفته در سفرۀ ما گو مباش کوفته را نان تهی کوفته ست. سعدی. رودۀ تنگ به یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمین پر نکند دیدۀ تنگ. سعدی (گلستان چ یوسفی ص 175)
نان بی نانخورش. (ناظم الاطباء). نان خالی. نان پتی: کوفته در سفرۀ ما گو مباش کوفته را نان تهی کوفته ست. سعدی. رودۀ تنگ به یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمین پر نکند دیدۀ تنگ. سعدی (گلستان چ یوسفی ص 175)
نام از عالم تهی کردن. مرادف نام از جهان ستردن و نام از جهان برداشتن. محو و نیست و نابود کردن: که شاه جهان چون جهان رام کرد ستم را ز عالم تهی نام کرد. نظامی
نام از عالم تهی کردن. مرادف نام از جهان ستردن و نام از جهان برداشتن. محو و نیست و نابود کردن: که شاه جهان چون جهان رام کرد ستم را ز عالم تهی نام کرد. نظامی